جدول جو
جدول جو

معنی چوزه خون - جستجوی لغت در جدول جو

چوزه خون
(چَ زَ خُ)
دهی است از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز. 667 تن سکنه دارد. از اوجای چای آبیاری میشود. محصولش غلات، سیب زمینی و یونجه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ زَ)
دهی از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریزکه در 4هزارگزی جنوب بستان آباد در مسیر راه شوسۀ میانه به تبریز واقعست آبش از دهات اوجان چای، محصولش غلات، سیب زمینی و یونجه، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ لِ / لُ)
چنگلاهی. (شرفنامۀ منیری). جوجه ربا. چوزه ربا. زغن. خاد. مرغ گوشت ربا. غلیواج. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به چوزه ربا شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ / مِ یِ)
ظاهراً دل و آن شکل صنوبری است. (آنندراج). دل و قلب. (ناظم الاطباء). کنایه از دل است، چشمه ای که دارای خون است و چشمه ای که خون بجای آب از آن جاری است، جوی خون. کنایه است از باران:
وز میغ سیه چشمۀ خون ریزانست
تا باد دگر ز میغ بردارد چنگ.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ زَ دَ / دِ)
روزه خوار. رجوع به روزه خوار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چوزه لوا
تصویر چوزه لوا
غلیواج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روز خون
تصویر روز خون
تاخت ناگهانی بر سر دشمن در روز مقابل شبخون شبیخون
فرهنگ لغت هوشیار
کودک خوانندهکودکی که پای منبر واعظ و روضه خوان خوانندگی
فرهنگ گویش مازندرانی